با چفیه دارَت میزنند
وقتی اسم تو سَرِ کوچهی ما نشانی باشد
پینه میبندد پیشانیِ جمعههای عبادت
از خاکِ استخوان های برادر
سرخ میشود تنِ تو
با نوحهی سینهزنهایِ دورِ مداحِ سنگر
رژه میرود بر مزار پسر
پوتینهای از ذکر سیاه شدهی ارتش ولایت
عزادارت میشود ماهِ محرم
از مادری که سالهاست میکند کفن تو را چادر به سر
طلا شده جای خالی استخوانهایت
از زائرینی که نذر کردهاند، شفای جنون مادرت را شربت شهادت
تابلو میشود ورودی شهر؛ عکس تو
با صلواتهای قیچیِ دستِ شهردارِ انتخاب شده با تصویر لباس رزم
معاف میشود نطفهی برادرت
با بوسههای خشم شبِ پدرت بر مقدسترین خدمت یک پسر
باکره میماند حجلهی عروست
به امید حلقهی انگشت بریده شده در پاکتِ نامه
و به جا مانده از خاکریز دوستت دارم