ایستاده است آینه رو به من
من!
رو به تو
ایستایی اما، زمان نمیداند
حرف – کلمه – جمله
شنیدن سخن نمیداند
چهرهات بخار آب
زمان اما نمیداند
آینه غرق شبنم
چهرهام یادت نمیماند
شکست – خون – فریاد – ضجه – هقهق
صدایت!
سرگیجه میشود سرم
” تنها صداست که میماند”